گفته بود تو برای من سفیدی. پرسیدم چطور؟ گفت چون قوی و عاقلی. از اون لبخندهای عمیق زدم.
چند روز بعد، برای اشتباه انجام دادن تمرینهای ورزشی گردنم گرفته بود و حرکت دادنش سخت شده بود. دروغ چرا، از اون روزها بود که دوست داشتم غر بزنم. گفت این لوس بازیها چیه؟ من سال پیش از گردندرد تا یک ماه خواب نداشتم ولی صدام در نیومده بود. گفتم خب وقتی درد دارم، چرا باید وانمود کنم که خوبم؟ ادامه داد چون آدم باید قوی باشه. نباید انرژی منفی بدی. خندیدم و گفتم که فکر نکنم قوی بودن به این چیزها ربط خاصی داشته باشه.
آدمهای قوی هم درد میکشند. آدممهای قوی هم از دردهایشان میگویند. آدمهای قوی حتی کم هم میآورند.آدمهای قوی هم انسان هستند، آن هم از نوع سالمش.